آلرژی فصلی

من به فصل بهار

به پولهای نو داخل قرآن روی قفسه‌ی اتاقم

به ساعت همیشگی قرارهامون

به صدای زنگ گوشی نوکیا

به عطر جا مونده روی شونه‌ی کتم

به پاهام که بارها سرت رو روش گذاشته بودی

به بوی قورمه سبزی به نم روی چمنهای پارک

به دختران چشم سبز

به هوبی‌های پشت ویترین مغازه حسن آقا

به هر چیزی که از تو در دنیای من جامونده

آلرژی دارم و بد جور منو به سرفه میندازه و اشک چشممو درمیاره.

 

برنگرد، فقط چاره‌ی این آلرژی فصلی و این جامانده‌ها رو بگو !!

 

#همین

 

پ.ن: سال جدید رو خدمت همه دوستان و همسایه‌های وبلاگی تبریک میگم و برای همتون سلامتی و عشق و پول آرزو میکنم و امیدوارم سال جدید همون سالی باشه که منتظرش بودین🌹❤

 

 

توووووووی دروااااااااازه

روحانی در شصتمین اجلاس مجمع سالانه بانک مرکزی با اشاره به مدیریت دولت در مواجهه با تحریم‌های اقتصادی: من از تمام مسؤولان اقتصادی تشکر می‌کنم، یک کار عظیم انجام دادیم ۳ گل زدیم، حالا یک گل هم خوردیم!!!

 

-بابا مسی نکشیمون:))

-داداش دوتاش آفساید بود یکیش هم گل به خودی

 

#همین

چو بیشه تهی ماند از نره شیر...

انتخاب نشدن علی کریمی واسه پست ریاست فدراسیون فوتبال این پیغام رو بهمون میرسونه که سیستم غلط ، آدم درست نمیخواد!

البته رای نیاوردن داریم تا رای نیاوردن ، یعنی یه جوری رای نیاورد که همه متوجه ساختار فاسد بهم پیوسته‌ی سازمان شدن.

آخر مراسم رای گیری همشون برای کریمی دست زدن یعنی دقیقا همونایی که بهش رای نداده بودن ولی از نام امثال علی کریمی به جاهای خوبی رسیده بودن!

درسته کریمی مدرک آکادمیک نداشت و رزومه مدیریتی قبلی هم نداشت ولی من معتقدم میتونست یه تکونی به این کشتی بر گل نشسته فوتبال بده.

 

#همین

پدر

نیم ساعت پیش خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش سرفه‌کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت و رو به ایوانی که من ایستاده بودم امد؛

آواز که خواند تازه فهمیدم پدرم را با او اشتباه گرفته‌ام!

#حسین پناهی

 

_سلامتی پدر که خمیده‌ترین ایستاده‌ی دنیاست

_سلامتی پدرهای دربند و گرفتار

_روح همه پدران رفته قرین رحمت الهی

 

#همین

 

پ.ن: هر سال این پیام که: "پدر معنوی عزیزم روزت مبارک" کلی انرژی بهم میده:)

پ.ن: اگه شعر و عکس ناب دوست دارین به این پیج سر بزنید: siyavash.deldar .

مهندسی طور

دیشب که روی تختم دراز کشیده بودم یاد یه مطلبی از یه کتاب افتادم.

توی کتاب "عامه پسند" جناب بوکفسکی میگه:

بعضی وقتها به دستهایم نگاه میکنم و فکر میکنم میتوانستم پیانیست خوبی بشوم یا یک چیز دیگر ولی دستهایم چه کرده‌اند؟

یک جایم را خارانده‌اند، چک نوشته‌اند، بند کفش بسته‌اند، سیفون کشیده‌اند...

دستهایم را حرام کرده‌ام همینطور ذهنم را...

 

ما با دستهامون یا ذهنمون چیکار کردیم؟؟

 

البته به نظر من نیازی هم نیست که کار خارق‌العاده‌ایی انجام بدیم، همینکه کاری هرچند کوچیک انجام بدیم که دنیا واسه خودمون و اطرافیانمون جای قشنگی برا زندگی باشه یعنی که ما مهندس زندگی خودمون هستیم.

_مهندسا روزتون مبارک

 

#همین

 

پ.ن: اگه دوست داشتین این پیج رو هم دنبال کنید : saeed_ghavidel_1350