صبح که رسیدم شرکت، با خنده اومد جلو و گفت: میشه امروز 2 ساعت مرخصی ساعتی برم ؟
از چشماش ذوق میبارید، با اخم بهش گفتم : این هفته دو روز مرخصی گرفتی حالا هم ساعتی میخوای
گفت: والا میدونی چیه یه اهدإ کننده پیدا شده امروز قراره که از دستگاه جداش کنن اگه نرم به یکی دیگه اهدإ میکنن!
میدونستم که بچه ی 7 ساله ش چند ساله که مشکل کلیه داره و دیالیز میشه
بهمین خاطر همیشه تو شرکت هواشو داشتم
اما تو کار خدا وحکمتش مونده بودم، اینکه مرگ مغزی یه جوون که امروز
ازش قطع امید شده بود و دستگاههارو ازش جدا کرده بودن یه نفر دیگه رو اینقدر خوشحال بکنه
سویچ ماشینو بهش دادمو گفتم : کار دیگه ایی داشتی خبرم کن.
پ. ن 1: خدایا به داده ها و نداده هات و بخاطر این سلامتی که قدرش رو نمیدونیم شکر
پ.ن 2 : چند روز پیش کارت اهداء عضو پر کردم
- ۱۳ نظر
- ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۴:۱۴