علی رو هر وقت میبینم یاد تیم پرسپولیس میوفتم و علتش هم میتونه بخاطر 206 قرمز رنگی باشه که مجبور شده بود بخاطر عشق به پرسپولیس دو میلیون بالای قیمت بخره یا شالگردن قرمز رنگی که همیشه تا سرما شروع نشده دور گردنش میبنده یا بخاطر عکس پروفایل تلگرامش که لوگوی تیم پرسپولیسه یا شیرینی پخش کردنش موقعی که پرسپولیس قهرمان لیگ شد یا شمارهی کمد لباسش توی شرکت که شمارهی شیشِ یا بخاطر روزی که پرسپولیس 4 تا از الهلال خورد، یادمه که با وجود اینکه تا پایان سال مرخصی نداشت با خواهش و التماس ازم مرخصی گرفت تا بازی رو پخش مستقیم ببینه و بماند اینکه فرداش از ناراحتی نیومد شرکت.
شاید مدیر عامل پرسپولیس هم اندازهی علی از برد و باخت تیمش خوشحال و ناراحت نشه و حتی روحش هم از داشتن همچین هواداری خبر نداشته باشه.
چند روز پیش خودم فکر میکردم، علی نمونه ی بارز آدمهایی هستن که واسه علاقهشون وقت میذارن، هزینه میکنن و باهاش کیف میکنن.
به خودم فکر میکردم که شاید خیلی چیزها رو دوست داشته باشم ولی آیا تا بحال شده براشون وقت و هزینه بزارم و ازش لذت ببرم؟ مثل همون کلاس سهتاری که فقط سهتارش رو خریدم و چند سالیه گوشه ی اتاقم از دیوار آویزونه و خاک میخوره یا دوره ی پرواز با پارا گلایدر که فقط فرم ثبت نامش رو گرفتم و هیچوقت وقت نذاشتم برم واسه آموزشش و خیلی علایق دیگه..
خیلی از ماها حسرت کارها و علایقی رو داریم که به وقتش بهش نپرداختیم و کیف نکردیم و الان واسه انجامش خیلی دیره.
#همین
- ۳ نظر
- ۲۷ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۴