همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

بایگانی

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

۳۱
ارديبهشت
۹۸

امروز روز جهانی اهداء عضو هستش خواستم به همین بهانه یکی از پستهای خودمو باز نشر کنم تا اهمیت این قضیه رو تاکید کنم چون آمار ایران تو این قضیه خیلی پایینتر از متوسط جهانیه و هر روز تعدادی از بیمارهای منتظر اهداء عضو از بین میرن .

مسئله دیگه تو این قضیه بحث فرهنگ سازیه چون عموها یا دایی ها یا خاله ها و عمه هایی رو دیدم که با وجود رضایت فرزند یا همسر فرد مرگ مغزی شده با یه حرف ( طفلکی زنده بودا بجای خرج کردن واسه درمانش دستی دستی کشتنش) کل قضیه رو زیر سوال میبرن.


# همین


  • حامد سپهر
۲۳
ارديبهشت
۹۸

در جریان هستین که چند روز پیش، انتشار ویدئویی از رقص بچه های دبستانی با آهنگ جنتلمن ساسی مانکن توسط آقای مطهری( نایب رئیس مجلس) و اعتراض ایشون به آموزش و پرورش جنجالی به پا کرد تا اینکه ساسی مانکن آقای مطهری رو به چالش رقص دعوت کرد و یا اینکه هشتک جنتلمن یا هشتک ساسی مانکن زدن و همه مدارس رو به این چالش دعوت کردن و کار بجایی رسید که دیروز خبردار شدیم آموزش و پرورش یه جلسه فوری برای مدیران تمامی مدارس کشور برگزار کرده که با این قضیه به شدت برخورد کنن و متخلفین رو از مدرسه اخراج کنن!

میخوام بدونم کجای کار سیستم آموزشی ما ایراد داره که ستونهای آموزش ما با یه آهنگ بی محتوا به لرزه در میاد؟؟

یا اصلا جایگاه موسیقی توی سیستم آموزش ما کجاست؟

کجای آموزشمون اشتباهه که به اینجا رسیدیم؟ و یا اصلا این قضیه یه مشکله؟ یا یه قضیه عادیه که یه عده واسه لاپوشانی بعضی مسائل بزرگش کردن؟

جدای همه این حرفها میخوام بگم شما وقتی یه الگوریتم مینویسی و اجرا میکنی در آخر براش یه فیدبک طراحی میکنی تا نتیجه کارت رو ببینی.

وقتی نتیجه سالها آموزش میشه دانش آموز فراری از مدرسه و معلم ناراضی و یا نتیجه مصاحبه ها و گزینشهای عجیب و غریب شغلی، میشه سیستم فاسد اختلاسگر فعلی و یا کارمندان بی انگیزه و کارگران بی روحیه و... یعنی اینکه مسیری که میریم اشتباهه و افراد لایقی که باید رو استخدام نکردیم و یا اینکه هر فردی رو در جایگاه اصلی خودش استفاده نکردیم پس باید اصلاحش کنیم این سیستم غلطه و این یه درده!


#همین


  • حامد سپهر
۱۹
ارديبهشت
۹۸

۱۹ اردیبهشت هر سال برا من یاد آور دوتا اتفاق خیلی مهم تو زندگیمه!

یکیش شیرینه شیرین و اون یکی تلخه تلخ!

نمیدونم چرا همیشه چربش تلخی تو همه چیز بیشتر از شیرینیه و بیشتر ذهن رو درگیر میکنه تا شیرینی، به همین خاطر تلخیه اون اتفاق، شیرینیه اتفاق دیگه رو از بین برده.

۱۹ اردیبهشت ۸۶ بود که از یه ماه قبلش حال بابا به وخیم ترین حالت ممکن خودش رسیده بود و تو بخش مراقبتهای ویژه بستری شده بود ، حتی برای یه لحظه هم تو طول بیماریش به رفتنش فکر نکرده بودم حتی اونوقتی که دکتر من و مامان رو صدا کرد و گفت : فقط براش دعا کنید! من هنوز تو باورهام خوب شدنش و شوخی کردنامون و کل کل کردنامون رو تصور میکردم.

ولی دست تقدیر همیشه قویتره و زندگی همیشه اونجوری نیست که تو میخوای.

شب قبلش پیشش بودم هنوز هم روحیه داشت و شاید هم جلو روی من تظاهر به خوب بودن میکرد اونشب خیلی حرف زدیم از حرفهایی که تا اونوقت برام نگفته بود...

صبح از بیمارستان زنگ زدن که حالش اصلا خوب نیست و تا من برسم تموم کرده بود و من اولین نفری بودم که بالا سرش رسیدم ، دیگه درد نداشت، دیگه آروم بود و دیگه هیچ سرم و شیلنگی به بدنش وصل نبود...

پرستاراش هم گریه میکردن، یکیشون بهم گفت پدرتون خیلی حیف شد خیلی مرد نازنینی بود

شوهر خاله م آدم دنیا دیده ایه منو کشید کنار و گفت پدرت خیلی مررررد بود و این مسئولیت تو رو سنگینتر میکنه باید کاری بکنی که روحش در آرامش باشه...

این اتفاق مسیر و هدف زندگی منو تغییر داد و باعث شد بزرگ بشم و تصمیمات جدیدتری تو زندگی بگیرم.

تمام حسرت من تو این سالها از اینه که شاید اگه همون موقع سنم زیادتر بود شاید میتونستم کارای بیشتری براش بکنم( البته ما همون موقع هم هر کاری از دستمون براومد براش کردیم) یا اگه بیشتر میموند شاید ذره ایی از محبتهاشو میتونستم جبران کنم ولی حیف که "همیشه خیلی زود دیر میشه"



#همین


پ.ن : قدر پدر مادراتونو تا وقتی هستن بدونید

پ.ن: پنجشنبه س برا شادی روح کسایی که کنارمون نیستن فاتحه ایی بخونید


  • حامد سپهر
۱۵
ارديبهشت
۹۸

کوتاهترین داستان غمگین، شاید هم قابل تامل دنیا یک بیت از سعدیه:


شخصی همه شب بر سر بیمار گریست

چون صبح شد او بمرد و بیمار بِزیست!!


#همین

  • حامد سپهر
۰۸
ارديبهشت
۹۸

عجیب نیست که یک کتاب بعد از چندین بار خواندن چاقتر میشود!!

انگار چیزی لابلای صفحات کتاب جا میماند...

چیزهایی مثل احساسات، افکار ، اشکها و ...



#همین

  • حامد سپهر