صبح ها اصولا زمان خوبیه برای فکر کردن ؛ اما فکر کردن لازم نیست فکر کردن درباره مسئله خاصی باشه ، چون حتی یه زنگ تلفن هم میتونه ذهنتو مشغول کنه . یه جدول نیمه کاره یا صدای شیطونی پسر بچه همسایه .
برعکس صبحها, ظهر اساساً وقت خوبی برای
فکر کردن نیست . در مورد هرچی تمرکز کنی اصلا نمی تونی بهش
فکر کنی . همه چی حواستو پرت می کنه . حتی صدای یه فروشنده دوره گرد توی مترو.
اما هیچ کدوم به اندازه عصر جالب نیست.
عصر به همین اندازه که خوردن چای می چسبه فکر
کردن در مورد یه مسئله خاص هم لذت بخشه
، خصوصا اگر مرور یه خاطره باشه .
اما شب ...... همه چی فرق می کنه . شبا
می تونی ساعتها به یه کتاب چشم بدوزی بدون اینکه بخونیش . به
آدما فکر کنی بدون اینکه بخوابی . فیلمی رو نگاه کنی بدون اینکه موضوعش رو بفهمی یا
برای کسی که دوست داری قصه بگی . یه قصه که فقط خودت بشنوی و ...
#همین
پ.ن :
عاقبت دستانمان رو میشود با شعرها
مثل ِچشمانی که بعد از گریهها پُف میکنند
- ۸ نظر
- ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۵۹