همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

بایگانی

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۸
مهر
۹۸

ممنون از دوستان عزیز خانم مبهم و نسرین خانم عزیز که منو دعوت کردن به چالش نامه ایی به گذشته

بشخصه معتقدم اکثر تصمیماتی که تو زندگی میگیریم مال زمان خودشون هستن و این تصمیمات و انتخابهارو بنا به شرایط و موقعیت زمانی همون موقع میگیریم و شاید اگر علم امروز رو از قضیه نداشته باشیم و دوباره به همون زمان برگردیم همون انتخاب یا تصمیم رو بگیریم.

در ضمن چقدر بده که اکثرمون خیلی وقته نامه کاغذی ننوشتیم چون حسی که یه نامه ی کاغذی میتونه داشته باشه قابل مقایسه با هیچ چیز دیگه نیست و واسه همینه که خیلیامون هنوز نامه های قدیمی رو نگه داشتیم و دوسشون داریم.

 

 

و اما نامه:

حامد عزیزم سلام شاید وقتی این نامه رو دریافت میکنی قدری برات عجیب بنظر برسه که مگه میشه یه نامه از آینده دریافت کنی ولی حالا که این امکان میسر شده میخوام بهت بگم که تصمیمات و انتخابهای کوچک و بزرگی که تو زندگی میگیری و یا دوستهایی که باهاشون همقدم میشی تاثیرات زیادی تو آینده تو خواهند گذاشت پس یاد بگیر درست تصمیم بگیری و بهترین مسیر رو انتخاب کنی البته اگر هم اشتباه کردی ناامید نشو چون دنیا به آخر نرسیده.

چندسال بعد قراره دقیقا در زمانی که انتظارش رو نداری بابا رو از دست بدی و این شاید بزرگترین ضربه روحی زندگی تو خواهد بود درسته میدونم ضربه بزرگیه ولی اینکه بعد اون قراره چیکار کنی مهمتره چون قرار مسئولیت بزرگی رو به دوش بکشی پس واسه اون روز خودتو قویتر کن.

عشق خیلی زودتر از اونی که فکر کنی قراره در خونه تو بزنه عاشق شو و از عاشقی لذت ببر، که هیچ لذتی بالاتر اون نیست ولی مسیر عاشقیتو درست برو و تو عشق مرد عمل باش.

شرایطی برات پیش خواهد اومد که از ایران بری و اقامت بگیری حتی لحظه ایی هم تردید نکن.

هیچوقت با کسی بحث سیاسی نکن بخصوص واسه انتخاب ریس جمهور چون خیلی زود مثل چی پشیمون میشی. در کل هیچوقت با یه گاو بحث نکن چون به نظر اون تو یه خر زبون نفهمی!

حرفها و درد دلهایی که با مهدی میکنی سعی کن در حد مسائل کوهنوردی و موضوعات معمولی باشه و هیچوقت رازهای دلتو بهش نگو .

بین فضاهای مجازی که قراره بری سمتشون، وبلاگ رو انتخاب کن و اگه وبلاگ نویس خوبی نشدی وبلاگ خوان خوبی باش که ضرر نمیکنی ولی وقتت رو زیاده از حد تو این محیطها هدر نده چون هرچی باشه مجازیه و روزی قراره تموم بشه.

از کمک کردن به دیگران هیچوقت پشیمون نشو چون دعای خیر چه کارها که نمیکنه.

و در آخر قسمی نخور که باید یه روزی بشکنیش.

 

# همین

 

 

 

  • حامد سپهر
۰۷
مهر
۹۸

۱-توی جمع خانوادگی پسرخاله یه خبر از تلگرام خوند مبنی بر اینکه: عدم قطع مستمری زنانی که دوباره ازدواج کنند!

همزمان زندایی یه لبخند گنده به اندازه کل صورتش زد و به افق خیره شد:))

با خنده و تعجب بهش گفتم :زندااااییی!!؟؟ با یه خبر تا کجا رفتی!!:)))

یهو خودشو جمع و جور کرد و گفت: نه بابا ، خدا سایه ی داییتو رو سر من و بچه ها نگه داره:)

با خودم فکر میکردم چی میشه که یه روزی از همدیگه خسته میشیم، شاید فقط اولش رو بلدیم و نگهداری رو بلد نیستیم مثل کسی که یه روزی از جلوی گل فروشی رد میشه و از یه گلی خوشش میاد و میخردش و میاره خونه ولی یادش میره نحوه نگهداری از اون گل رو بپرسه.

 

۲-بانک مرکزی تصمیم گرفته کلیه حسابهای مسکوت مردم در همه بانکها رو به خزانه دولت انتقال بده!

اولا آیا از نظر شرعی و قانونی این عمل دزدی نیست؟

دوما کی به اینا این اجازه رو میده؟

ثانیا همه ماها حسابهای مسکوت زیادی توی بانکهای مختلف داریم که خیلیهاشون رو فراموش کردیم یا اینکه خیلیهاشون رو دفترچه شون رو گم کردیم( چون تا چندسال قبل که کارت وجود نداشت که راحت بشه موجودی رو خالی کرد) یا مبلغشون در حدود ده بیست تومنه و حس بانک رفتن و تو صف وایستادنش نیست یا اینکه هرجایی وام خواستیم یه حساب باز کردیم یا واسه هرکی ضامن شدیم ازمون خواستن که حساب باز کنیم یا واسه هر وامی یه مبلغی مسدود کردن که فراموشش کردیم و یا هر سپرده بلند مدتی که داشتیم بغیر از سود علی الحساب یه درصدی توی بانک مونده که بهمون ندادن و یا خیلی از کسایی که فوت شدن و حسابهایی توی بانکها دارن که وراث ازش بیخبرن و ... خلاصه همه این پولها ،خدات تومن پول میشه که شاید من و شما نتونیم صفرهاشو بشماریم.

بهتر نبود بانکها این مبالغ رو جمع میکردن و به حسابهای دیگر افراد منتقل میکردن یا بهشون اطلاع میدادن؟

 

۳-یه سری اتفاقات فقط تو ایران عزیزمون میوفته و اون اینه که یسری دوستان زرنگ، اطلاعات مسافران خارج از کشور رو از آژانسهای مسافرتی میخرن و با اون اطلاعات گوشی همراه مسافر وارد میکنن!

و به ازاء هر گوشی یک و هشتصد به جیب میزنن شاید فکر کنید پول زیادی نیست و به ریسکش یا ریکسش نمیارزه ولی تعداد حاجی های امسال و تعداد زائرین اربعین رو حساب کنید بعد متوجه میشین.

۴- از همون اتفاقات خاص که تو ایران اتفاق میوفته اینه که نظام درمان و سلامت ما اونقدر سوراخ سنبه داره که یه دوستانی دفترچه درمان بعضیا رو در حدود پنج یا شش میلیون اجاره میکنن و باهاش نسخه مینویسن و داروهای سرطانی و ام اس و داروهای کمیاب رو از شبکه درمان خارج میکنن و توی بازار آزاد میفروشن و پول زیادی به جیب میزنن! واقعا وجدان رو چال کردیم و یه کمپرسی خاک ریختیم روش.

 

#همین

 

 

 

 

 

  • حامد سپهر
۰۴
مهر
۹۸

ما کلا ما از اون خانواده هاشیم که تصمیمهای زیادی میگیریم و نقشه های اساسی میکشیم که مو لای درزش نمیره، ولی به عمل که میرسه ضعیفیم.

مثل چند سال پیش که تصمیم گرفتیم بریم اقامت کانادا بگیریم یا اینکه خونه رو بکوبیم و ده طبقه ش کنیم یا اینکه هر سال فصل پاییز که میرسه رب درست کنیم.

ولی امسال یکمی فرق کرد ،ما و خواهرم اینا و خانوم کحالی، بعد از کلی کلنجار رفتن با خودمون که آیا میتونیم یا نه ؟ آیا وقتش رو داریم یا نه؟ و آیا اصلا به زحمتش میارزه یا نه؟ بلاخره به این نتیجه رسیدیم که ، باااااابا شمسی خانوم ،( همسایه مون رو میگم )دوهفته پیش درست کرد و تموم شد الان هم داره استفاده میکنه! ما چیمون از اون کمتره؟! و دست بکار شدیم.

خلاااااصه جونم براتون بگه که:)))

پروسه ی پخت رب اینجوریه که باید بری میدون تره بار و کلی بگردی و چونه بزنی و مواظب باشی که از این گوجه هایی که به زور کود درشت شدن و توشون رگه های سفید رنگ دارن هیچ مزه ایی ندارن بهت غالب نکنن . اگه نظر منو بخوایین بهترین و خوش عطرترین گوجه دنیا، گوجه ی ونسر محصول باغات طارم زنجان هستش( این مطلب به هیچ عنوان یک پیام تبلیغی نیست:)))

ولی شانسی که ما داشتیم یه دوستی به واسطه ی یه دوست دیگه حدود صدو پنجاه کیلو گوجه ی با کیفیت و آبدار از یکی از باغات اطراف شهریار‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ برامون آورد و قسم حضرت عباسی هم خورد که اصلا با آب فاضلاب آبیاری نشده:)

خلااااصه جونم براتون بگه که :))

 گوجه ها رو با دقت شستیم و حین شستن گوجه ها لعن و نفرین بود که نثار کارخونه جات تولید رب گوجه کردیم همونایی که گوجه های کال و کپک زده و کرم خورده رو با یه آب کثیف آبکشی میکنن تبدیل به رب میکنن و با کلی مواد نگه دارنده به خورد ما میدن.

خلاصه جونم براتون بگه:)

گوجه هارو دو نصف کردیم و یه آقایی دستگاه آورد و همونجا آبشو کشید و تحویلمون داد( دیروز تو کانال ماری جوانا یه عکسی از خودش گذاشته بود در حال رب کشیدن البته اونا بجای دستگاه از یه دریل که به سرش یه تیغچه بسته میشه استفاده کرده بودن) یاد سالهای دوری افتادم که همین موقع از سال تو محله قدیمی رب کشیدن مراسمی داشت برا خودش، همه هر روز به نوبت جمع میشدن خونه یکی و براش رب و خیار شور و ترشی و لیته و مربا بار میذاشتن ، تو محل فقط ما ماشین داشتیم اونهم یه فیات کرم رنگ بود و زحمت آوردن گوجه و وسایل دیگه واسه خودمون و چندتا از همسایه ها میوفتاد گردن خدا بیامرز بابا، یادمه بیشتر از همه زحمت میکشید و به تمیزی هم خیلی اهمیت میداد. اونموقعها واسه پوست کندن گوجه میجوشوندنش و واسه له کردنش از یه وسیله ایی که بهش میگن چمبه ( ترکها بهش میگن توخماخ) که واسه کوبیدن گندم حلیم استفاده میشد استفاده میکردن.

خلاصه جونم براتون بگه که:))

گوجه آبکشی شده رو تو یه دبه یا ظرفی ریختیم تا آبش ته نشین بشه بعد یه شیلنگ انداختیم تو دبه و آبی که زیرش جمع شده رو تخلیه کردیم البته بعضی ها آب گوجه رو میریزن تو یه کیسه پارچه ایی و آویزون میکنن تا آبش کشیده بشه این کار کمک میکنه شما وقت کمتری صرف پختن رب بکنید و گاز کمتری مصرف بشه.

ـبعدش ریختیم توی دیگ تا قل بخوره بعدش زیرشو کم کردیم هی هم زدیم و هی هم زدیم و این زمان فرصتی بود واسه خاطره بازی و حرف زدن از گذشته و آدماش، از اختر خانوم همسایه که همیشه غر میزد و فکر میکرد از همه بیشتر بلده ، از پسر خانوم زعفرانی که یکی از بچه ها هلش داد و دستش تا آرنج رفت تو دیگ رب و سوخت، از آقا ناصر با اون سیبیلهای کلفتش که ازر سیبهای درشت پاییزی باغش میاورد با اون طمع بینظیرش و بین همسایه ها پخش میکرد ، از ....

خلاصه رب آماده شد و سر آخر نمک و روغنش رو هم زدیم و ریختیم تو ظرفای شیشه ایی و کلی احساس خودکفایی بهمون دست داد:))

خلاصه جونم براتون بگه این بود انشای ما:))

در ضمن چندتا نکته:

_رب پختن رو عصر شروع نکنید چون مجبورین شب بیدار بمونید

_حتما از دستکش استفاده کنید چون آب گوجه موجب خارش پوست میشه

_رب که آماده شد به یه بهونه بزنین بیرون از خونه چون شستن دیگ رب دستتون رو میبوسه ما که نتونستیم:)))

_وقتی یکی از فامیلهاتون تو اینستا عکس رب خونگی میزاره مطمئن باشین پشت اون عکس رب خوشرنگ و خوشمزه خونگی یه مرد یا پسر خسته ایی هست که هیچوقت دیده نمیشن:)

 

#همین

  • حامد سپهر