مثل پروانه ایی در مشت...
یه وقتایی هم هست که ما از یه پروانه خیلی خوشمون میاد اونو تو مشتمون میگیریم که مال ما بشه و به خیالمون ازش محافظت کنیم غافل از اینکه وقتی مشتمون رو باز میکنیم اون پروانه له شده
#همین
:
مثل تو٬ مثل یه کفتر
مثل من٬ مثل یه کودک
مثل من٬ مثل یه شاخه
مثل تو٬ مثل یه پوپک
مثل ابریشم تاریک این شب راهه ی خاموش٬
که گر می گیره از خودسوزی شاداب یک آواز
مثل آیینه بی نقص این تالاب زنبق پوش٬
که تن وا کرده زیر بارش رگبار پای انداز
مثل پروانه ای در مشت
چه آسون میشه مارو کشت
مثل تصویر ماه تلخ تبعیدی٬
که رو تالار این بیراهه افتاده
مثل این ساکت دلگیر آواره٬
که تن وا کرده رو دلتنگی جاده
مارو با قطره ی اشکی میشه لرزوند و ویروون کرد
مارو با بوسه ی شعری میشه ترانه بارون کرد
مثل پروانه ای در مشت
چه آسون میشه مارو کشت
تو این بیداد پهناور
تو این شبراهه سرتاسر
نه یک دست و نه یک آغوش
نه یک دست و نه یک سنگر
پناهی نیست جز آواز
رفیقی نیست جز دیوار
کجایی ای چراغ عشق
منو از سایه ها بردار
مثل پروانه ای در مشت
چه آسون میشه مارو کشت
شعر از : ایرج جنتی عطایی
اجرای بی نظیر ابی
- ۹۶/۱۰/۱۷
آره دقیقاً، این مال جهله، شاید هم عشق
پس باید عاقل باشم.
ممنون، زیبا بود.
موفق باشید