همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

بایگانی

پشت پنجره ها

دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۲۲ ب.ظ

یه عادتی دارم از بچگی، نمیدونم شاید تا حالا به بد بودنش فکر نکردم. اینکه هر وقت که از روی پلی که کنارش ساختمونهای بلند داره رد میشم، زل میزنم به خونه های روبه رویی، فکر میکنم ساکنای طبقه های چهار و پنج ساختمونهای بلند حساب پل های بزرگ روبرو، مخصوصاً اتوبوس خور هاشون رو نمی کنن. به خیال اینکه این بالا هیچ کس نمی تونه ببیندشون پرده ها رو کنار می کشن و پنجره ها رو باز میذارن. و حتی یه وقتایی تموم شب، چراغ هاشون روشنه.

توی مسیر با ماشینم که به این پل ها میرسم  چشم از پنجره ها بر نمی دارم. چون فکر میکنم پشت هر کدومشون کلی راز هست که چون من فقط یک عابر چند لحظه اییم اشکالی نداره که کشفشون کنم. من فقط میدونم که پشت پرده های آبی و رنگ های روشن معمولاً یه پیرمرد ایستاده که همسرش از بوی پیپ خوشش نمیاد. می دونم که نو عروس های امروزی بعضی از مناطق شهر، عاشق گلدون چیدن روی لبه پنجره ها هستن و اصرار دارن شوهراشون موقع رفتنشون سرکار با غنچه ها هم خداحافظی کنن. من حتی می دونم زن های میان سال وسواسی هم بارون رو دوست دارن. و خیلی وقت ها رخت جمع کردن از روی تراس خونه رو کش می دن تا بارون تند تر بشه. شاید هم بناست که اشک هاشون قاطی دونه های بارون گم بشه.

این وسط دلم واسه راننده ماشین های عبوری از روی پل های بزرگ روبروی ساختمون های بلند میسوزه که نمی دونن چه رویاها و خاطره هایی رو از دست می دن.

# همین


بعدا نوشت: البته هدفم از نوشتن این متن ، یه لبخند بود که پشت یکی از این پنجره ها گم کرده بودم و سالهاست که دنبالش میگردم


  • حامد سپهر

نظرات  (۱۶)

خونه ما جلوش تا چند صد متر خالیه بعدش بیمارستانه و تهش یه شبه محو از ما ببینن
ولی خب منم شده به این فکر کنم یعنی زن مرد یا بچه پشت پنجره به چی فکر میکنه :) اونام دوست دارن بمیرن؟ یا نه خوشحالن
پاسخ:
شما جزو برگزیدگانین پس :))
چرا مرگ؟
تا از این پنجره ها قسمت خودتون.
پاسخ:
ما خونه مون سه طبقه س همکف دست مستاجره بالا هم خواهرم اینا میشینن پنجره ش هم رو به فضای سبزه شبا پرده هارو میبندیم:))
  • بهارنارنج :)
  • اتاق من روبه روش یه اپارتمان پنج طبقه است!اما دلم نمیخواد سرک بکشم،یه واحد هست نمیدونم کدوم بعضی شبا گیتار میزنه میخونه،هیچوقت نرفتم پشت پنجره،اما گوش میدم بهش،یه واحدم بود رفتن فک کنم دعوا میکردن بد،حالم بد میشد
    پاسخ:
    هر کدوم داستان خودشون رو دارن
    یه خونه ایی بغل خونه ی ما هست یه خانومی آموزش پیانو میده خودش خیلی خوب میزنه ولی امان از هنرجوهاش:))
    چون حقه و خب مرگ دوست دارم....
    پاسخ:
    دور از جونتون
    بزرگی گفتن : اندیشیدن به پایان هر چیزی شیرینی حضورش را تلخ میکند بگذار پایان تو را غافلگیر کند همانند آغاز
    دور از جون نداره بالاخره می‌رسه اون روز شیرین
    پاسخ:
    شیرین؟
    بعد صدو بیست سال دیگه:)
    هر وقت سر برسه شیرینه
    پاسخ:
    ایشالا خدا عمر با عزت بده بهتون:)
    متشکرم به شما هم
    پاسخ:
    :)
    ای شیطون
    خونه ی مردم را دید زدی
    حالا داری توجیح میکنی
    پاسخ:
    یعنی کار بدیه!:))
    عبوری بودن مجوز خوبی برای سرک کشیدن نیستا
    حتی اگه بخوای راز های ناب زندگی بقیه رو کشف کنی
    پاسخ:
    شرمنده م خلاصه:) صورت منو شطرنجی کنید:))
    سلام همراز بیان :)
    پاسخ:
    سلام جناب قدح خوش اومدین
  • פـریـر بانو
  • منم دوست دارم بدونم. قصهٔ زندگی‌ها و پنجره‌ها رو. ولی هیچ‌وقت نگاه نکردم اینجوری. احتمالا به این خاطره که از بچگی به خودم گفتم وقتی از خیابون رد می‌شی و دروازه‌ای بازه توش رو نگاه نکن یا تا اجازه نگرفتی تو گوشی مردم رو نگاه نکن و... این عادت مونده روم. ولی حس عجیب و جالبیه... من همیشه وقتی تو شهر راه می‌رم به این فکر می‌کنم که یعنی این آدمی که از کنارم گذشته قصه‌اش چیه؟

    تو کامنت‌ها در مورد همسایه بحث شد... پنجرهٔ اتاق من رو به یه خونهٔ دو طبقه‌اس که همیشه ازش گریه و جیغ بچه بلنده و دیگر هیچ! :|
    همیشه دوست داشتم یه همسایه‌ای داشته باشیم که گیتار یا پیانو بزنه ولی نشد... هعی! :/
    پاسخ:
    احتمالا ما ژن فضولیه بالایی داریم :))
    اتفاقا ما یه همسایه ایی داریم به اسم کیوان جون (هنرجوهاش از جمله خواهرزاده م اینجوری صداش میکنن) شبیه یکی از بلاگرهای معروفه (خانم ماری جوانا) همیشه از خونه شون صدای پیانو میاد
    این ناشناس بودن چقد باحاله :)
    دوسش دارم :)
    دشمنتون شرمنده
    پاسخ:
    اینجا خیلیا ناشناسن حتی اونایی که اسم دارن راحت باش:)
  • פـریـر بانو
  • دور از جون! :دی
    هکسریه رو هم عنایتی کنین بهش لطفا. فضولیِ بالا صحیح است. :))

    :: چجوری شبیه ماری جواناست؟ کیوان مگه پسر نیست؟
    ولی خب... خوشا به‌ حالتون. T_T
    پاسخ:
    هکسریه رو من آخرش هم قاطی کردم بین ی و ہ و ء گیر کردیم:))

    منم از اسمش فکر میکردم پسره بعدها فهمیدم اسمش کیواندختِ بهش میگن کیوان جون:))
    ممنون
    نگا نکن برادرم. عه :)))))
    پاسخ:
    یه نظر میگن حلاله:)))
    چقدر قصه میتونه تو این خونه ها باشه...
    پاسخ:
    شاید نشه محاسبه ش کرد
    ممنون
    هر پنجره یه قصه...
    پاسخ:
    دقیقا
    ممنون که خوندین

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">