همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

بایگانی

خواستگاری یا خاستگاری

چهارشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۴۷ ق.ظ

چند سالیه که هفته ایی یکی دوبار یه جروبحثی بین منو مامان سر قضیه ازدواج اتفاق میوفته هر بار هم همون حرفای همیشگی و بحثهای تکراری و آخرش هم بی نتیجه میمونه، ولی چند وقت پیش دیگه از پس حرفای مامان برنیومدم و میتونم بگم اصلا زبونم نچرخید که بهش نه بگم ، یعنی یه طوری مسئله رو مطرح کرد و یه طوری منو تو آچمز قرار داد که گفتم باشه. خلاصه با کلی دنگ و فنگ بالا و پایین کردن قرار شد مامان زنگ بزنه و هماهنگ کنه که بریم خاستگاری. به مامان گفتم قبل اینکه بطور رسمی بریم خونه شون هماهنگ کن بریم بیرون یا سر کارش اول خود دختر رو ببینیم بعد بریم خونه شون مامان گفت که دختر شاغل نیست و گفتن که اهل بیرون اومدن هم نیستن. خلاصه عصر پنج شنبه هماهنگ کردیم که بریم .چند روز مونده به زور مامان رفتیم و چندتا بلیز و شلوار و یه کفش خریدیم و هر چی بهش گفتم که کلی لباس دارم تو خونه قبول نکرد که نکرد. پنجشنبه صبح رفتم و گل شیرینی سفارش دادم و اومدم خونه و دوش گرفتم و شیک و پیک و مرتب با مامان و خواهرم رفتیم خاستگاری. از در که وارد شدیم اولین چیزی که جلب نظر میکرد دوتا ماشین شاسی بلند تو پارکینگشون بود که یکیش bmw بود. به مامان گفتم اینجا جوون میده برا دوماد سرخونه شدن:))

مامان زیر لب گفت منکه گفتم جای بدی نمیبرمت. خلاصه رفتیم تو ، مامان دختر خانوم خیلی به چشمم آشنا اومد بعدا معلوم شد جزو کارمندای دانشگاه ما بوده که بازنشست شده ، باباش هم یه بساز بفروش بود ،دخترخانوم هم دختر خوب و نجیب و خوش برو رو و خوش برخوردی بود ، خلاصه بعد کلی صغری کبری چیدن و تعارفات معمول گفتن که آقا پسر و دختر خانوم برن یه صحبتی با هم بکنن، رفتیم اتاق دخترخانوم ، اولین چیزی که تو بدو ورود جلب نظر میکرد یه تابلو بزرگ و خوشکل ملیله کاری شده الله بود که دورش پنج قل نوشته شده بود خلاصه نشستیم و صحبتها شروع شد همون اولش یه برگه دیدم تو دست دخترخانوم هست به شوخی بهش گفتم سوالهای امتحانیه:))) گفت : راستش سوالهامو نوشتم که فراموش نکنم . گفتم : یا ابالفضل کنکوره!!:))

ولی کنکور چه عرض کنم جلسه مصاحبه واسه استخدام وزارت اطلاعات بود:))

گفت: از خودتون بگین، گفتم : من حامدم اینقدر سنم هست و خانواده م هم همینا هستن که اومدن بابام فوت شدن ، مدرک مهندسی برق قدرت دارم ،کارگر یکی از شرکتهای تابعه وزارت نیرو هستم یه ماشین دارم که جلوی خونه تون هست یه واحد از خونه ایی که میشینیم مال منه و ... گفتم البته در مورد کارم امکان داره همین الان که رفتم بیرون تماس بگیرن و بگن اخراجی و اون ماشینی هم که جلو دره امکان دارم برم بیرون و ببینم آقا دزده بردتش و اون خونه هم امکان داره تا برسم خونه یه زلزله بیاد و خرابش کنه ، خواستم بگم اینا دارایی محسوب نمیشه و دارایی یه مرد عرضه و جنم کارشه.برگشت گفت اتفاقا تنها چیزی که خانواده ما کمتر بهش اهمیت میده دارایی و پول شماست چون شکر خدا اونقدری خدا بهمون داده که غصه پول نداشته باشیم .تو دلم گفتم : پس چرا بما نداده:)))

گفتم : خب شما از خودتون بگین، اونهم از خودش و خانواده ش گفت بعد پرسید : میشه من سوالهامو بپرسم؟

گفتم:بفرمایین . گفت شما نماز میخونین ؟

گفتم: والا از موقعی که یادم میاد تا حالا نماز خوندم و روزه هم گرفتم حالا نمیدونم قبول شده یانه. گفت : مرجع تقلیدتون کیه؟ گفتم: جااااااان!!! مرجع تقلید نمنه:)) گفتم :والا اون چیزی که اسلام گفته وفهمیدم با عقل خودم درسته انجام دادم از کسی تقلید نکردم.

گفت : مثلا در مورد خمس و زکات و مسائل ریز دیگه خودتون تصمیم میگیرین ؟

گفتم : دروغ چرا ولی تا بحال به آدمای زیادی کمک کردم ولی تا بحال خمس و زکات ندادم و در مورد مسائل ریز دینی هم تا حالا اونقدر کنکاش نکردم و فقط سعی کردم آدم خوبی باشم و نمیدونم چقدر موفق بودم. البته از نظر اون فقط آدم خوبی بودن کافی نبود در مورد اوقات فراغتم پرسید که چیکار میکنم؟ گفتم که: چند وقتیه کارم یه طوریه زیاد وقت برای کارای دیگه ندارم ولی اگه وقت کنم با بچه ها کوه میریم فوتسال میریم یا استخر

گفت : بعد متاهلی هم اینکارا رو ادامه میدین؟ گفتم : ورزش چیز بدیه؟ گفت: نه، ولی با دوستاتون زیاد بیرون برید به خانواده لطمه نمیزنه؟ گفتم : اتفاقا اون موقع با خانواده بیشتر کیف میده

گفت: ما خانوادگی زیاد اهل ورزش نیستیم حتی تماشای برنامه ورزشی هم تو خانواده ما معمول نیست چون از نظر خانواده ما چه معنی داره که یه خانوم بشینه و کشتی آقایون رو نگاه کنه یا مثلا فوتبالشون!

گفتم : پس حتما شما موافق رفتن خانومها به ورزشگاه و تماشای یه مسابقه ورزشی هم نیستین؟ گفت: ابدا !!! گفتم :چی بگم والا!

گفت بجز ورزش دیگه چه تفریحی میکنین؟ گفتم :وقت کنم فیلم میبینم گفت میتونم بپرسم چه فیلمهایی؟ گفتم : بیشتر فیلمهای خارجی و زبان اصلی گفت: خب اونهمه فیلمهای صحنه دار و خانومهایی که لباسهای ناجور میپوشن رو میبینید؟ به نظرتون گناه نیست؟  گفتم : والا من تا حالا با اونهمه دقت نگاه نکردم

نکردم که اونچیزاش نظرم رو جلب کنه، برا من داستان فیلم و کارگردانی و بازی هنرپیشه هاش مهمتره گفت :شما تو خونه تون ماهواره دارین گفتم: بله و پرسیدم اینم بده ؟! گفت:ما اصلا اهلش نیستیم

گفت: شما همیشه صورتتون رو اصلاح میکنید یا ریش و ته ریش هم میزارین؟

گفتم : من اصلا با ریش مخالفم!

گفت : عروسیهای شما مختلته؟ گفتم :همش که نه ولی وقتی خودمونیا باشن آره . گفت: مثلا دختر داییها و دختر عموها پیش شما موباز هستن؟ گفتم والا اینچیزایی که شما میگی من تا حالا اصلا بهش فکر نکردم، وقتی کسی توی مهمونی ماست یعنی آشنای ماست یعنی به ما اعتماد داره و ماهم بهش اعتماد داریم، ما غریبه رو تو جمعمون راه نمیدیم  گفت: ما اصلا اینطوری نیستیم .

گفتم :خب هر خانواده ایی رسم و رسومات خودشون رو دارن.

گفتم : شما اوقات فراغت خودتون رو چیکار میکنید؟ گفت : اگه خونه باشیم آی فیلم میبینیم و یا مسافرت داخلی و یاسالی چند بار سفر خارجی میریم تو دلم گفتم :خب سفر خارجی رو چشم بسته که نمیرید ! شما وقتی ترکیه کنار دریا میری نمیتونی چشمهاتو ببندی و بری بیای! آخه نظرش این بود که خوشش نمیاد همسرش توی مهمونی که خانومها هستن کسی رو نگاه کنه یا وقتی خارج از کشور میره بقیه رو نگاه کنه و یا دوست نداشت همسرش تو گروههای تلگرامی که خانومها هم هستن باشه و ...

خلاصه راجع به خیلی از موضوعات بحث کردیم و اونقدر حرفامون طول کشید که صدای بزرگترا در اومد:)) بلاخره خداحافظی کردیم و برگشتیم. توی راه برگشت مامان پرسید :خب چی شد؟؟ گفتم والا بنظرم هم خانواده ی خوبی دارن و هم دختر خوبی بود فقط از نظر اعتقادی خیلی با ما فاصله دارن، مامان هم دقیقا موافق نظر من بود و تو حرفهاش گفت که مامان دختره ازش در مورد پوشش خودش و مختلط بودن مهمونیا پرسیده بود و حتی به این نکته اشاره کرده بود که ما دوست داریم اسم نوه هامون حتما اسم ائمه باشه

البته به همینجا ختم نشد فرداش مامان زنگ زد که تشکر کنه و نظرشون رو بپرسه ، مامان دخترخانوم هم گفته بود که اگه امکان داره امروز عصر هم جایی قرار بزاریم تا یکسری حرفها رو که لازمه، دخترم و پسرتون بزنن مامان هم که تو رودربایسی همکارش که معرف این خانواده بوده پذیرفت  خلاصه عصر دوباره حاضر شدیم و تو یکی از پارکها همدیگه رو دیدیم دختر خانوم بهم گفت که اگه راستش رو بخوایید از نظر من این قضیه هشتاد درصد اوکی هست فقط کاش این مسائل مذهبی نبودن .گفتم والا به نظر من دیدگاه شما به مسائل مذهبی با دیدگاه ما خیلی فرق داره و این میتونه خیلی مشکل به وجود بیاره.

ولی در کل از صداقتش خوشم اومد که کلا خانوادگی دورو نبودن مثل کسایی که روز اول هر شرایطی رو قبول میکنن (چه خانواده دختر چه خانواده پسر) بعدش میزنن زیر همه چی.

و خلااااااصه سرتونو درد نیارم این شد که نشد دیگه

 

غرض از این صحبتها این بود که مراسم خاستگاری یا آشنایی جایی واسه جوگیر شدن و عشق در نگاه اول نیست سعی کنیم رو مسائل واقعی و اساسی تری صحبت کنیم و مهمتر اینکه صادق باشیم

 

#همین

  • حامد سپهر

نظرات  (۲۱)

مسائلی که گفتن سخت نیست ارزشش و داره
اینکه وجود ماهواره واقعا ضروری نیست، و وقتی پدر بشید و مسئله تربیت بچه وسط باشه خودتون وجود ماهواره رو آفت میدونید
عروسی های مختلط هم بحث بی اعتمادی نیست، ولی بی تفاوت بودن به این مسائل اون غیرت و اهمیت موضوع رو کمرنگ میکنه
مرجعیت تقلید هم واجب کفایی هست شما خودتون میتونید مرجع تقلید بشید برای خودتون
ولی باید به تمام احادیث و تمام علم دین اشراف داشته باشید حالا مراجعی هستن که اشراف دارن کفایت میکنه از اونها تقلید کنید
خمس هم چیزی هست که خدا واجب کرده حسابش از کمک به مستمند سواس
چیزهایی که ازتون خواستن چیزهایی هست که خدا از هممون خواسته...
با این خانم محترم هم اگر ازدواج نکردید اما به حرفاش فکر کنید
حرف ها و خواسته هاش قشنگه
پاسخ:
من از موقعی که بچه بودم ماهواره داشتیم و هیچ اتفاقی هم نیوفتاده البته خانواده مهم هستن ونوع تربیت و نظارتشون
کلا حرفاشون خوب بود و منطقی ولی خب برداشت و نگاه هرکس به دین فرق میکنه
دیدگاه شما به مسائل مذهبی، فکر کنم کچل بود. :)
آخه انصافا دختردایی و دخترعمه و شوهر خواهر و زن داداش نامحرمند دیگه.
حالا آدم روابطش باهاشون صمیمی تر هست ولی حجاب را که باید داشت.
ولی اون تکه ی تو گروه های تلگرامی هم،حتی نباید باشین!!، خیلی باحال بود :)
بعدشم چجوریه که مردها اون همه با دقت نگاه نمی کنن ولی اگه خواهر و مادرشون نشسته باشن تمام اون لحظه های غیرمهم را فرت و فرت میزنن جلو? :) 

تعریفی که از خودتون و دارایی هاتون دادید عالی بود، همین بحث جربزه و اینا 
به نظرتون جربزه ی یک مرد را از رو چه چیزی دختر میتونه بفهمه? 


راستی غرض، هوم?
پاسخ:
کچل!! :))
درسته نامحرم هستن ولی ما هممون از بچه گی با هم بزرگ شدیم اصلا به اینچیزا فکر نمیکنیم
حقیقتش تو یه جلسه و چندبار صحبت نمیشه جربزه یه نفر رو سنجید منم بهتون حق میدم ولی تشخیص بین یه آدم باجربزه با آدمی که فقط اداشو در میاره اونقدرها هم سخت نیست
  • دُردانه ⠀
  • غرض :دی
    منم سؤالامو نوشتم ولی خیلی کلی‌تره و حفظشم کردم که برگه دستم نگیرم :))
    پاسخ:
    نوشتنی شک کردم اشتباه باشه:))
    ایول حافظه:)
    منم با نظر شما موافقم چون بنظرم با نهایت احترام به اعتقادات یه عده ای خمس و زکات اصلا از بحث کمک به مستضعف سوا نیست مگه نه اینکه باید این خمس و زکات به دست فقیر برسه ،پس چه بهتر خودمون این مبالغ رو یا هر چیزی رو بدست فقر برسونیم که بعینه شاهد این هستیم که واقعا خب بدست کسی میرسه که مستحق هست این عهمه خمس و زکات و نذری که م ردم دست مثلا امام جمعه و مرجع تقلید مسدن با این حساب باید الان فقیر توی ایران نمیموند و جشن شکستن خط فقر رو میگرفتیم و الان اوضاع ایران آباد بود ،و در مورد مرجع تقلید هم باید گفات باز با شما موافقم چون ما عقل داریم و متونیم به همون رجوع کنیم اگه واقعا اونا کامل تر و دقیق تر بودن هر لظه هر کدومشون یه فتوای متفاوت توی یه مورد نمیدادن و در مورد احدایث هم باید گفت وقتی خودشون هم خیلی وقتا نمیتونن تشخیص بدن کدوم جعلی هست یا نه و اصلا این حدیث توسط چه کسی روایت شده و به چه علت بوده پس میتونم بگم کلا قضیه خیلی اعتبار نداره ،تی دین و هر دینی خیلی چیزا مورد تحلیف قرار میگیره و ب بر اساس منفعت صاحبان اون بوده ،توی هر دینی یه چیزی میتونه درست باشه اونم انسانیته که تحلیف نمیشه
    پاسخ:
    حالا اینو تعمیم نمیدم به همه ولی چند وقت پیش محرم یه نذری بردیم جلو یه هیات یه آخوندی جلو در بود و داخل هم چراغها خاموش بود و زیارت میخوندن نذریها رو دادیم به آخونده و حرکت کردیم تو آینه ماشین دیدم همشو گدذاشت تو صندوق عقب ماشینش
    میخوام بگم تو این دوره زمونه که پول صندوق صدقات تو کانادا صرف کلاب ها میشه بهتر اینه که آدم خودش مستحق رو پیدا کنه
    اقا زنگ میزدی یواشکی من جواب هارو میرسوندم بهت یه bmw گیرت میامد اخر هفته فقط میدادی من یه دور بزنم:-)

    گذشته از شوخی اینکه مستقیم از مسائل اساسی صحبت کردین خیلی خوبه و همه باید همینجور باشن نه اینکه از رنگ مورد علاقه یا مثل خیلی از روابط امروز از احساسات و عشق های فیک شروع می کننند بعد وسط راه میفهمن بدرد هم نمیخورن:-\
    پاسخ:
    فکر کنم bmwتله بود:)))
    درستش همینه
    آقا من نتیجه گرفتم که نگاه کردن به زن و دخترهای خارجی گناه محسوب نمی‌شه ولی مثلا ایرانی‌ها چرا..حتی دوز گناه نگاه به دختر خاله و عمه بیشتره انگار !
    فکر کردم آخرش شیرینی خورون دعوتیم..ایشالا به زودی :)
    +ولی تو دهات ما صغری کبری رو می‌چینن...
    پاسخ:
    نتیجه گیری جالبی بود:))
    شیرینی کجا بود با بنزین سه تومنی:))
    میچینن هم میشه:)
    خیلی معذرت میخوام به من هم اصلا مربوط نیست ولی این دیدگاهی که دارید نسبت به نامحرم این اثرات ماهواره نمیتونه باشه؟
    نامحرم نامحرمه، اینکه از بچگی باهم بزرگ شدیم و فکری نمیکنیم توجیهی بیش نیست
    خدا که قوانین و گذاشته برامون عقلش به اینجاها میکشید دیگه☺️فمر همه چیزش و کرده
    نگاه و برداشت از دین باید طبق قاعده های خوددین باشه نه برداشت شخصی!!!!
    پاسخ:
    گفتم که تو این موارد برداشت هر کسی برا خودش قابل احترامه
    دخترای فامیل حکم ناموس ما رو دارن من بخودم اجازه نمیدم به یه نگاه دیگه نگاهشون کنم
    خدا عقل رو هم گذاشته که انسان به عقلش رجوع کنه
  • مهدی ­­­­
  • چقدر پیچیدش میکنن
    پاسخ:
    شناخت پیدا کردن از هم خوبه اتفاقا اینا حرفاییه که باید همون اول زده بشه تا بعدا مشکل ساز نشه
    یادمه یکی میگفت قبل ازدواج دوتا چشمتون رو باز کنید بعد ازدواج یکیشو ببندین
  • شارمین امیریان
  • سلام.
    یه بار تو جلسه خواستگاری جواب پس دادین یه بارم زیر این پست!😂😂😂
    توصیفی که از داراییهاتون داشتید خیلی خوب بود. تو خواستگاریای بعدی هم حتما استفاده کنید 😉

    پاسخ:
    میبینید تو رو خدا:)))
    یهو به ذهنم رسید خواستم بدونن ما هم از مال دنیا یه چیزایی داریم ولی نمیشه بهش دل بست
  • بهارنارنج :)
  • از پروسه خواستگاری متنفرم!!!خصوصا وقتی طرفت یه ادم پررو باشه..ازینکه بیان به چشم خریدارانه بهت نگاه کنن،،ازون ذوق تو چشم اون طرف متنفرم،فقط این ذوق آدم میخواد تو چشای کسی ببینه که دلت باهاشه نه هنوز هیچی نشده،درحدی که یاد سر خواستگار قبلی نه قبلیم همین حس بهم دست داد ازون که هیچ از خودمم متنفر شده بودم! نمیدونم مال مکنتشون یا سرآمد بودنشون لاعث شده بود انقدر مطمئن باشن به خودشون گه قبول میشن!
    بگذریم ولی خود منم با وجود اینکه از قضیه خواستگاری بدم میاد ازون زیر نظر بودنا یا بعضی لبخندای چندش!(البته همه اینجوری نیستن من خودم یه مورد این شکلی برام پیش اومد) ولی هر خواستگاری میاد باهاش زیاد حرف میزنم در حدی که اونم همیشه صدای خانواده ها در میاد:| از علایقش سلایقش رفت آمد خانوادگی در چه حد اهل خریدن و.... هستن اعتقادات حتی تفریح حتی میزان صمیمیت زن و شوهر از نگاهشون،چقدر تو تسمیم گیری مستقلن روابطش با خانوادش و...
    و یه نکته ای که دیدم جمع کثیری ازین آدمهای میلیارد خسیسن! یعنی موقعیت داستم میدونم میلیاردی خرج زمیناشون.میکنن فقط ولی واسه خرجای دیگه خسیسن
    پاسخ:
    خداییش فکر کنم جلسه خواستگاری رو با هیچ موقعیت دیگه تو دنیا نمیشه مقایسه کرد اصلا جو  خاصی داره خیلی چیزای ساده و حرفای معمولی یادت میره و خیلی برداشتهای متفاوتی از کلمه به کلمه حرفات میشه.

    دونستن همه نکات خوبه ولی درجه اهمیت همشون یکی نیست .

    آقا من اگه دختر داشتم حتما بهتون می‌دادم :))
    ولی از شوخی گذشته خیلی با مته به خشخاش گذاشتن موافق نیستم تو مسائل دینی.
    همین که بدونی طرف اهل نون حلاله و چشم و دل پاکه کفایت می‌کنه.
    ولی این ریزه‌کاری‌های مطرح شده همیشه مشکل سازن.
    ان شالله که یه قسمت خوب و باب میل قسمت تون بشه، به زودی.
    خیلی وقته عروسی نرفتم من:))
    پاسخ:
    دختر شما ایشالا با نوه من ازدواج میکنه:)))
    درستش هم همینه مته به خشخاش گذاشتن تو هیچ مسئله ایی خوب نیست چه برسه به مسائل دینی که نظرات خیلی متفاوته
    ایشالا برا شما:)
    پس فعلا به خیاط بگید دست نگه داره:))
    آشنایی قبل از ازدواج اینطور صادقانه اش خیلی خوبه، نه شما آدم بده ای نه اون دخترخانوم فقط متوجه شدید اختلاف نظر و عقیده زیادی بین شما هست و خیلی هم نرمال به نتیجه رسیدین. واقعا ازدواج شوخی بردار نیست، باید حواس ها جمع باشن تا بهترین انتخاب و اتفاق ممکن برا هردو طرف رقم بخوره.

    پاسخ:
    اتفاقا خیلی از این اخلاقشون خوشم اومد که همون اول همه چیزو با طرف مقابل طی میکنن که بعدا مشکلی پیش نیاد
    خواستن به معنای طلب کردن
    خاستن به معنای بلند شدن
    خواستگاری درسته پس:)
    پاسخ:
    من املای هر دوش رو دیدم و ظاهرا یه غلط مرسومه که همه فکر میکنن درسته
    من منتظر بودم بگه میخواهید برید قضای حاجت اول پای راست رو میذارین تو یا چپ :))
    پاسخ:
    البته من خلاصه ش کردم سوالا زیاد بود:))
  • بهارنارنج :)
  • صرفا جهت اطلاع میگن:
    قبل ازدواج دوتا چشمم قرض بگیرین ولی بعد ازدواج همون دوتارو هم باید ببندین😊😂
    شما تحریفش کرده بودین
    پاسخ:
    منظورتون اینه قبل ازدواج عینک بزنیم:))
    جالبه یه بار که رادیو گوش میکردم این مطلب رو یه اعدامی که دوبار ازدواج کرده بود و هر دوبار زنشو کشته بود گفت!
  • مریــــ ـــــم
  • بابا حیفته
    حروم نکن خودتو :))))
    پاسخ:
    دیدی حروم شدیم رفت:)))
    من خودم تو یه خانواده ازاد بزرگ شدم که ماهواره هم بود و روابط ازاد بود تو خانوادمون
    ولی قطعا هیچوقت ارامش نداشتم، و دخترخاله ها و پسرخاله هام و میبینم که مقید نیستن اونها هم ارامشی ندارن خیلی هاشون غرق پولم هستن اما....
    خانواده پدرم و میبینم اونهایی که مقیدترن زندگی های بهتری دارن
    و من هم خودم تصمیم گرفتم از یه جا به بعد راهم و جدا کنم از خانوادم...
    و خوشحالم، چون تو همچین شرایطی بزرگ شدم میفهمم نامحرم نامحرمِ هرررچقدر هم خودمونی باشه... متاسفانه دین خیییلییی سلیقه ای شده
    ولی الحمدالله اصول و چارچوب هاش هست همونها هم درست رعایت بشه جای شکرش باقیه

    پاسخ:
    من مطمئنم در اینمورد هم من و هم شما میتونیم اندازه یک کتاب حرف بزنیم و مطمئن ترم که نه من میتونم شمارو قانع کنم و نه شما منو چون نوع نگاه هرکس به این موضوعات چه از نڟر خانوادگی چه از نظر فردی فرق خواهد داشت
    دینداری چیز سخت و غیر قابل انجامی نیست و به نظرم هرکس اصول انسانی خودش رو رعایت کنه خدا هم قبول میکنه
    سلام آقای سپهر ...
    چه بد که نمیتونم تبریک بگم ... ولی امیدوارم با کسی آشنا شین که از نظر طرز تفکر و اعتقادی مشابه باشین .... واقعا کوچیک ترین مسائلی که شاید جلسات خواستگاری به چشم نیاد فردا روزی باعث یه مشکل بزرگ بشه .... هرچند برای شما یه خرده بزرگ بود ...
    پاسخ:
    ایشالا ما به شما تبریک میگیم:)
    حقیقتش من خیلی خلاصه نوشتم نکات ریزش رو نگفتم ولی در کل من بزرگش نکردم بزرگ بود
    همون خانوم میتونست با کسی مثل خودش زندگی سرشار از خوشبختی داشته باشه ولی با کسی مثل من هم اذیت میشد و هم اذیت میکرد مگر اینکه یا من باید تا آخر عمر به چیز که نیستم تظاهر میکردم یا اون و این سخته
    به قسمت سوال ها که رسیدم این ترس افتاد به جونم که آخر متن باید با ی کامنت به این وصلت تبریک بگم که الحمدلله با "دیگه نشدِ" شما رفع شد!
    ان شاء الله جفتتون رو هرچه زودتر پیدا کنید.
    پاسخ:
    آره سوالهای کنکوری بود:))
    ممنون همچنین:)
  • بانوچـه ⠀
  • همش منتظر بودم آخرش تبریک بگیم.
    بهرحال براتون آرزوی موفقیت و خوشبختی می‌کنم. هم‌کفو بودن خانواده‌ها و توازنشون چه از نظر مالی و چه اعتقادی و ... خیلی مهمه.
    پاسخ:
    ممنون و همچنین برا شما:)
    بله دقیقا همینطوره ، خیلی از جوون ها فکر میکنن که مهم فقط خودشون دو نفر هستن ولی حتما باید اطرافیان و خانواده هم ملاک قرار داد
  • ماهور بانو
  • در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
    لطف آن چه تو اندیشی
    حکم آن چه تو فرمایی
    پاسخ:
    بله دقیقا اینجوریه
    حالا ببینیم قسمت چیه دیگه:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">