همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

بایگانی

زندانی بنام ذهن

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۵۷ ق.ظ

زنجان که زندگی میکردیم یه شب ساعت ۲ نصفه شب بود که خواب بودیم گوشی بابا (خدای بیامرز )زنگ خورد! یکی از دوستان هم خدمتیش بودکه از ارومیه تماس گرفته بود ، به بابا گفت که دختر یکی از آشناهاشون با یه پسره که دوستش داشته از خونه فرار کردن و رفتن قم و چون اونجا هیچ هتل و مهمانسرایی بهشون جا نداده یه شب تو ماشین خوابیدن و الان تو راه برگشت رسیدن زنجان و جایی ندارن برن اگه ممکنه برید دنبالشون و ببرینشون خونتون بعدشم شماره اون پسره که اسمش هم سهند بود داد که باهاش تماس بگیریم

بابا باهاشون تماس گرفت و یه جا قرار شد وایستن تا من با ماشین برم دنبالشون و بیارمشون خونه خلاصه رفتم دنبالشون ، توی میدون ورودی شهر تو یه ماشین پرشیا با حالتی خسته و مستاصل نشسته بودن انگار که این دو روز اتفاقاتی افتاده بود که خودشون هم از کرده خودشون پشیمون بودن.

خلاصه اومدیم خونه و یخورده باهاشون صحبت کردیم و ماجرا رو پرسیدیم و بعد توی یه گوشه پذیرایی براشون رختخواب پهن کردیم و خوابیدن.

سهند تعریف کرد که پدرش یکی از پولدارهای شهرشونه و کارخونه داره و رئیس اتحادیه‌س ولی دختره وضعیت مالی خانواده‌ش تعریفی نداشت و فقط خوشکل و از اون دخترهای دوست داشتنی بود و علت مخالفت خانواده پسره هم همین همسطح نبودن خانوادهها بود .

به دختره گفتم الان هر کس به رابطه بینتون نگاه کنه در وهله اول به این فکر میکنه که یه پسر پولدار رو تور کردی و باهاش فرار کردی تا خانواده‌ش رو مجاب کنی گفت ولی من واقعا دوسش دارم گفتم پس اینو باید به مرور به همه ثابت کنی

سهند میترسید اگه برگردن داداشهای دختره بلایی سر اون یا دختره بیارن ، البته حق هم داشت.

خلاصه صبح بابا تونست با پدر مادر و داییه دختره یکی دو ساعت تلفنی صحبت کنه و تا حدودی اونارو مجاب کنه که از اشتباهشون بگذرن و سر فرصت بشینن و باهاشون صحبت کنن و راه حلی پیدا کنن.

خلاصه اون روز اونا حرکت کردن سمت خونه شون و ما دیگه خبری ازشون نداریم .

خیلی دوست داشتم یه روز میرفتم به آدرسی که سهند داد و از آخر ماجراشون خبردار میشدم ولی نشد که برم.

 

%۲۰ قتلها تو ایران قتتلهای ناموسیه ، یادمه سکانس اول فیلم اعتراض دایوش ارجمند رگ یه دختره رو زده و با جنازه‌ش حرف میزنه و بخاطر اون قتل چند سال میره زندان تو سکانس بعدی جایی که فروتن و ارجمند تو کافه حرف میزنن فروتن میگه کاش میزاشتی تصمیم آخر رو در مورد اون دختره من میگرفتم ، ارجمند میگه نه تو خیلی جوونی واسه زندان رفتن و فروتن میگه منظورم این بود که شاید لازم نبود خونی ریخته بشه ! ولی ارجمند میگه که اگه صدبار هم این اتفاق میوفتاد من همبین تصمیم رو میگرفتم!

زندانی تو درون ما هست بنام زندان ذهن که خیلیهامون تا آخر عمر از این زندان رهایی نداریم و هرچی افکار متعصبانه و بدعتهای غلط و سنتهای من درآوردی توی این زندان با ما هستن حتی گاهی قوانین مزخرف حکومتی و دولتی هم از این افکار حمایت میکنن و این خیلی باعث تاسفه:((

# رومینا اولین دختر و یا آخرین دختری نیست که قربانی تعصبات خانوادگی میشه الان که بحث این جنایت هست خیلی از سلبیریتیها هشتک رومینا میزنن و دو روز دیگه همه یادشون میره که کی بوده و چرا مرده:(

کاش بجای اینهمه هشتکها یه فکری به حال مغزهای کوچک زنگ زده قانونگذارها میکردیم تا بجای حمایت از قاتل از حقوق همه افراد جامعه حمایت میکردن.

 

#همین

  • حامد سپهر

نظرات  (۸)

هر بار یه اتفاق اینطوری میفته پر میشیم از ای کاش و افسوس و هیچ به هیچ...
پاسخ:
بله متاسفانه پشت این ماجراها کلی آه و افسوس هست که بجایی هم نمیرسه
یه روزی یه اتفاقی میفته که همه ی این ساختار های ذهنی خورد میشه و دوباره ساخته میشه
بزودی هم هست.
پاسخ:
من به این زودی رو بعید میدونم چون بواسطه کارم جاهایی میرم و فرهنگهایی میبینم که واقعا عوض کردنش خیلی کار بعید و دور از ذهنیه
و جالبه که توی همون فیلم ارجمند میشه یه قهرمان!
این ساختارهای ذهنی گمون نکنم یه روزی به هم بریزه.

دیشب یه بحثی با یه مثلا روشنفکر داشتم که خودش فیلمسازه و یه دختر کاملا امروزیه، گفت خدا لابد یه چیزی می‌دونه که اینجوری حکم کرده، ما از عالم بالا خبر نداریم، پدر حرمت داره و نباید قصاص بشه. خیلی‌ها این تفکر رو دارن هنوز هم.
پاسخ:
همونقدر که ظالم گناهکاره همونقدر هم پذیرنده ظلم هم مقصره
توی اینهمه سالها که میگذره هنوز نتونستیم یه قانون درست و درمان برای اینموارد وضع کنیم یعنی به نوعی تو این جنایتها همه به نوعی مقصریم

آقای سپهر هیچوقت هیچکس از اون برادر یا پدر نمیپرسه شما که الان اومدین قبل از اون کجا بودین ؟؟؟ چرا از دختری که تو خونه اتون زندگی میکنه خبری نمیگیرین ببینین چیکار میکنه؟ چی براش سواله ؟ در جامعه چطور بتونه برخورد کنه ؟چطور از خودش و افکارش محافظت کنه ؟؟
ولی متاسفانه زمانی میرسن که کار از کار گذشته ......اتفاقی که نباید بیفته ، میفته و هیچ چیز قابل تغییر نیست و زمانی که کاری از دستشون بر نمیاد دست به چنین وحشی گری هایی میزنن..... عقل نباشد ،جان در عذاب است....
پاسخ:
من همیشه معتقدم اینجور اتفاقا یه شبه نمیوفته و همیشه یه پیشینه ایی داره
بقول شما عدم نظارت خانواده به دخترشون و اهمیت ندادن به روابطش و کمبود محبت از طرف خانواده باعث میشه که اون جوون ناخواسته به هر سمتی که بیشتر محبت ببینه بره و نمیشه به اون بچه ایراد گرفت چون ذات انسان اونجوریه
فقط نمیدونم چند نفر این وسط باید قربانی بی توجهی ها بشن تا جامعه یه تکونی بخوره
متاسفانه فعلا همینو داریم!
و اینکه بعدش زیادی کاری ندارم، ولی کاش برای قبلش یه فکری کنند که این مسائل پیش نیاد، کلا هیچ برنامه ای برای تربیت جامعه نیست و هرکی هرچی خواست انجام میده اسمش هم گذاشتن ازادی!
یه نفر هم که خودش بخواد یه راه پیدا کنه اینقدر تو چاله چوله میخوره که اخرش هم اگه مسیر پیدا کنه شده عین ماشین قدیمی ها که از همه جاش صدا میاد و دیگه انوقت لذتی از مسیر نمیبره:/
پاسخ:
 هم برای بعدش و هم برای قبلش میشه کلی کار کرد متاسفانه خیلیها تو کشور هستن که ماموریت دارن نذارن این اتفاق بیوفته
تو خاورمیانه زن کالایی هست که باید ازش سود کرد حالا به هر صورت و دقت کنید که خود زن ها هم از این موضوع حمایت میکنن دولت و مذهب هم حمایت میکنه اگه دولت و مذهب از این عقیده حمایت نمیکرد شاید ...
پاسخ:
این مختص خاور میانه یا جای خاصی نیست یه حق ضایع شده عمومیه
زنها اگه بخوان و بتونن جایگاه خودشون رو تو جامعه درست پیدا کنن خیلی اتفاقهای خوبی تو دنیا میوفته
  • مریــــ ـــــم
  • من هنوز در این شوک هستم که چرا پدر قصاص نداره!
    این موضوع رو نمی‌دونستم و برام غیرقابل قبول و باوره.
    و جالب اینه همیشه اینجای داستان همه میگردن دنبال یه بیماری روحی و روانی تو پدر قصه. تا یه جوری ماله بکشن رو این قتل‌های ناموسی.
    پاسخ:
    فکر میکنی کجا داریم زندگی میکنیم؟ سوئیس!!
    من هنوز شوکه ام از این حادثه
    بدجور مرا آزرده کرده...
    پاسخ:
    واقعا شوکه کننده بود
    این حرکت با هیچ منطقی جور در نمیاد :(

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">