زندانبانان قصیالقلب
دکتر شکوری یه جایی میگه:زندانبانان قصی القلب زندان شرم دیگران نباشیم
گاهی حرفها آدم میکشند!
_موقعیتی رو تصور کنید توی راهروی اورژانس، یه پدری بچهش رو که از پله افتاده و دستش شکسته ، تو بغلش آورده در حالیکه حال خودش بدتر از بچهس و به پهنای صورتش داره اشک میریزه و دنبال دکتر و رادیولوژی و گچ پانسمان اینور و اونور میدوئه ، همون لحظه پدر بزرگ و مادر بزرگ بچه از راه میرسن و اون پدر رو مورد سرزنش قرار میدن که : تو عرضهی بزرگ کردن و مواظبت از بچه رو نداری!؟ در حالیکه اون پدر اصلا نقشی تو اون حادثه نداشته، حادثهایی که هرآن ممکنه برا هر بچهایی بیوفته . توی اون لحظه اون پدر از درون فرو میریزه و یه احساس شرمی تا آخر عمر تو وجودش میمونه که شاید میتونسته مراقبتر باشه و مقصر خودشه.
_یه موقعیت دیگه رو تصور کنید جایی که یه رابطهی عاطفی و ازدواج به طلاق ختم شده در حالیکه یکی از طرفین نهایت تلاشش رو برای نگه داشتن اون رابطه یا ازدواج کرده ولی موثر نبوده بعد یکی از دوستان یا بستگان یا پدر و مادرش بهش ایراد میگیرن که تو عرضهی شوهر داری یا زن نگه داشتن رو نداری!؟
_موقعیت دیگهایی رو تصور کنید که فرزندی در زمان بیماری پدر یا مادرش هرکاری که از دستش برمیومده و همه جور تلاشی براش انجام داده و وقتی اون پدر یا مادر فوت میکنه ، دقیقا روز خاکسپاری یه دایی یا یه عمو یا یه خاله یا ... با یه جمله اون فرزند رو نابود میکنه و اون اینکه اگه فلان دکتر یا فلان بیمارستان برده بودینش یا فلان کارو براش میکردین شاید الان زنده بود!
و اون بچه یه عمر با خودش کلنجار میره که شاید تمام تلاشش رو تو این موقعیت نکرده!
زندانبان قصیالقلب زندان شرم دیگران نباشیم!
#همین
- ۰۰/۱۱/۰۷
واقعا به شنیدنش نیاز داشتم.
نیاز داشتم یکی بهم بگه که تو کم نذاشتی، تو تمام تلاشت رو برای نگه داشتنش کردی ولی اون نخواست و این اصلا تقصیر تو نیست.