ما آدمهای ناتوان
ما آدمها دل خوشیم به موشکی که به فضا فرستادیم. به هستهی اتمی که شکافتیم و حتی بزغالهای که خودمون از یک دی ان ای فرآوری کردیم. اما این جهان کشف نشدههای زیادی داره. از کجا معلوم این جیرجیرکهایی که شبها شروع به آواز خوندن میکنن ما رو به یه اپرای مجانی مهمون نکرده باشن. شاید در نظر اونها آدمیزادهای بیفرهنگی جلوه کردیم که درست وسط اجرای اونها خوابمون برده!
اصلاً همین مارمولکی که روی دیوار سیمانی میبینی و جارو برمیداری و کمین میکنی، شاید عاشق شده باشه و هدفش از اومدنش لب پنجره اتاق تو، نگاه کردن توی حیاط خونهی همسایه بوده! فکرشو بکن، درست لحظههایی که قصد جونش رو کرده بودی خودش داشته داوطلبانه جونش رو فدای عشقش میکرده!
تو شمعدونیها رو میچیدی لبهی حوض و اصلاً حواست نبود که هر دفعه داری گلدونی که گلهای قرمز داره رو میذاری سمت راست حوض. شاید ماهی قرمزها اونقدرها هم کم حافظه نباشن و فکر کنن تو واقعاً ساکنان شرقی حوض رو بیشتر دوست داری که هر بار...
من فکر میکنم ما آدم ها اصلاً بلد نیستیم خودمون رو جای کسی بذاریم. ما آدمهای ناتوان!
#همین
- ۰۱/۰۱/۲۲