همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

بایگانی

استاد غزل

شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۱:۰۷ ب.ظ

 

دریایِ شورانگیزِ چشمانت چه زیباست!

آن جا که باید دل به دریا زد، همین جاست

در من طلوعِ آبیِ آن چشمِ روشن

یاد آور صبحِ خیال انگیزِ دریاست

گل کرده باغی از ستاره در نگاهت

آنک چراغانی که در چشم تو برپاست

بیهوده می‌کوشی که راز عاشقی را

از من بپوشانی که در چشم تو پیداست

ما هر دوان خاموش خاموشیم، اما

چشمان ما را در خموشی گفت‌و‌گوهاست

***

دیروزمان را با غروری پوچ گشتیم

امروز هم ز آنسان، ولی آینده ما راست

دور از نوازش‌هایِ دستِ مهربانت

دستان من در انزوای خویش، تنهاست

بگذار دستم راز دستت را بداند

بی هیچ پروایی، که دست عشق با ماست 

 

 

_۱۷ اردیبهشت سالگرد استاد غزل ایران استاد منزوی گرامی باد

 

 

 

 

  • حامد سپهر

نظرات  (۱)

الان اگه بگم هیچی از ایشون توی ذهنم نبود برام متاسف
میشید؟😅
پاسخ:
http://hamraz92.blog.ir/1399/06/30/
این پستو بخونید:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">