روز عشاق
قصهها و حکایتهای عاشقانهی ما، به طور معمول، به قسمت اول عشق یعنی به وصال میپردازه. لابد دراماتیکترِ، همین وصال هم اغلب محقق نمیشه، فرهاد میمیره، کَرَم به آسلی میرسه اما از طلسم بیخبره و روز عروسی آتیش میگیره و ...
مرحلهی اول عشق، یعنی تصاحب، موضوع اکثر عاشقانههای ماست و کمتر به مرحلهی دوم یعنی به عشقورزی میرسیم. یعنی چنان سرگرم تصاحبیم که وقتی به چنگ آوردیم، بازی رو تموم شده میدونیم و بعداز اون دیگه چالشی نمیمونه.
درحالیکه زوال درست از نقطهی وصال شروع میشه و ضعف عمدهی ما در مرحلهی نگهداریِ، محافظت از عشق رو نمیدونیم و برای همین هم بعیده میدونم معنای عشق رو واقعا فهمیده باشیم.
من معتقدم دیالوگ آخر بعضی انیمیشنها که میگه:« و آنها سالهای سال با خوبی و خوشی زندگی کردن» همش مال قصههاست چون تازه قسمت سختتر عشق شروع میشه.
نادر ابراهیمی میگه: عشق مثل جامِ بلورِ که گهگاه باید اونو برق بندازی
#همین
- ۰۱/۱۱/۲۶