همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

همراز

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

بایگانی
۲۸
خرداد
۹۸

شاید واسه شرکت در چالش توسعه وبلاگ بیان یکمی دیر شده باشه ولی چون یکی از دوستان زحمت کشیدن و بنده رو دعوت کردن ضمن تشکر از خانوم حریر و عذرخواهی بخاطر تاخیر در نوشتن، بعلت مشغله کاریی، چند نکته رو لازم دیدم ذکر کنم.

البته درخواستهایی که تقریبا مشترکه و اکثر دوستان اونها رو ذکر کردن رو من دیگه اینجا تکرار نمیکنم.


لازم نیست که تاکیدکنم دنیای امروز دنیای رقابت و بروز شدنه و هر شرکت یا سازمان و یا تشکیلاتی نخواد با این رویه پیش بره از گردونه خارج میشه، شرکتها و تولید کننده ها دیگه امروز نمیتونن دست روی دست بذارن و با تکرار و اصرار به حفظ ورژنهای قدیمی توی بازار رقابت کنن شما تاریخچه شرکتهای بزرگ موفق و ورشکست شده رو که مطالعه میکنید یه نکته کلیدی خیلی به چشم میخوره و اونهم تغییره ، شرکتهای موفق خودشون رو بروز رسانی کردن ولی شرکتهای ورشکست شده یا ناموفق در برابر تغییر مقاومت کردن، نمونه ش شرکت معروف نوکیا که نتونست و یا نخواست خودشو بروز کنه و از گردونه خارج شد . همین شرکت در فاصله سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۷ یک چهارم تولید ناخالص ملی فنلاند رو به عهده داشت یعنی خیلی بیشتر از تولید نفت ما !

یک جایی میخوندم سازمانهای بسته محکوم به فنا هستن شما در مقیاس بزرگتر کشورهای کمونیستی یا مثال امروزیش کشور کره شمالی رو ببینید که چطور بخاطر سیاسیتهای غلط و پافشاری روی اصول مختص خودشون به فنا رفتن ویا درحال فروپاشی هستن.

غرض از گفتن این حرفها این بود که بگم وقتی شما روی گوشیهای همراه هوشمندتون هر روز آلارم بروز رسانی میبینید و هر روز نسخه جدیدتری از یک نرم افزار پیام رسان میبینید که خیلی از مشتریهای قدیمی شمارو به راحتی جذب خودش میکنه باید قابلیت رقابت و سهولت ارائه خدمات رو به نرم افزارتون اضافه کنید وگرنه خدای نکرده باید همگی جمع کنیم بریم خونه مون.


#همین

  • حامد سپهر
۰۸
خرداد
۹۸

حقیقتش اینه که نمیشه همه ی طول سال به بنده های خدا بدی کنی و این شبا بیدار بمونی و الهی العفو بگی،حقیقت اینه که نمیشه دلی رو بشکونی و روحی رو آزار بدی و این شبا امید بخشش داشته باشی نمیشه چشای یکی رو یک عمر گریون کنی یا زندگی یکی رو ویرون کنی یا حق کسی رو ضایع کنی و امشب الهی العفو بگی...

درسته خدا میبخشه و کریمه چون این جزو حق الله و شاید بتونی از کسی که بهش ظلم کردی حلالیت بگیری و حق الناس رو ادا کنی ولی با حق النفس و ظلمی که به خودت کردی چیکار میکنی چون میگن خدا اونو نمیبخشه 

پ.ن : این شبا برا بیدار شدنه ،نه بیدار موندن

پ.ن: التماس دعا واسه بیمارها دارم



#همین




  • حامد سپهر
۳۱
ارديبهشت
۹۸

امروز روز جهانی اهداء عضو هستش خواستم به همین بهانه یکی از پستهای خودمو باز نشر کنم تا اهمیت این قضیه رو تاکید کنم چون آمار ایران تو این قضیه خیلی پایینتر از متوسط جهانیه و هر روز تعدادی از بیمارهای منتظر اهداء عضو از بین میرن .

مسئله دیگه تو این قضیه بحث فرهنگ سازیه چون عموها یا دایی ها یا خاله ها و عمه هایی رو دیدم که با وجود رضایت فرزند یا همسر فرد مرگ مغزی شده با یه حرف ( طفلکی زنده بودا بجای خرج کردن واسه درمانش دستی دستی کشتنش) کل قضیه رو زیر سوال میبرن.


# همین


  • حامد سپهر
۲۳
ارديبهشت
۹۸

در جریان هستین که چند روز پیش، انتشار ویدئویی از رقص بچه های دبستانی با آهنگ جنتلمن ساسی مانکن توسط آقای مطهری( نایب رئیس مجلس) و اعتراض ایشون به آموزش و پرورش جنجالی به پا کرد تا اینکه ساسی مانکن آقای مطهری رو به چالش رقص دعوت کرد و یا اینکه هشتک جنتلمن یا هشتک ساسی مانکن زدن و همه مدارس رو به این چالش دعوت کردن و کار بجایی رسید که دیروز خبردار شدیم آموزش و پرورش یه جلسه فوری برای مدیران تمامی مدارس کشور برگزار کرده که با این قضیه به شدت برخورد کنن و متخلفین رو از مدرسه اخراج کنن!

میخوام بدونم کجای کار سیستم آموزشی ما ایراد داره که ستونهای آموزش ما با یه آهنگ بی محتوا به لرزه در میاد؟؟

یا اصلا جایگاه موسیقی توی سیستم آموزش ما کجاست؟

کجای آموزشمون اشتباهه که به اینجا رسیدیم؟ و یا اصلا این قضیه یه مشکله؟ یا یه قضیه عادیه که یه عده واسه لاپوشانی بعضی مسائل بزرگش کردن؟

جدای همه این حرفها میخوام بگم شما وقتی یه الگوریتم مینویسی و اجرا میکنی در آخر براش یه فیدبک طراحی میکنی تا نتیجه کارت رو ببینی.

وقتی نتیجه سالها آموزش میشه دانش آموز فراری از مدرسه و معلم ناراضی و یا نتیجه مصاحبه ها و گزینشهای عجیب و غریب شغلی، میشه سیستم فاسد اختلاسگر فعلی و یا کارمندان بی انگیزه و کارگران بی روحیه و... یعنی اینکه مسیری که میریم اشتباهه و افراد لایقی که باید رو استخدام نکردیم و یا اینکه هر فردی رو در جایگاه اصلی خودش استفاده نکردیم پس باید اصلاحش کنیم این سیستم غلطه و این یه درده!


#همین


  • حامد سپهر
۱۹
ارديبهشت
۹۸

۱۹ اردیبهشت هر سال برا من یاد آور دوتا اتفاق خیلی مهم تو زندگیمه!

یکیش شیرینه شیرین و اون یکی تلخه تلخ!

نمیدونم چرا همیشه چربش تلخی تو همه چیز بیشتر از شیرینیه و بیشتر ذهن رو درگیر میکنه تا شیرینی، به همین خاطر تلخیه اون اتفاق، شیرینیه اتفاق دیگه رو از بین برده.

۱۹ اردیبهشت ۸۶ بود که از یه ماه قبلش حال بابا به وخیم ترین حالت ممکن خودش رسیده بود و تو بخش مراقبتهای ویژه بستری شده بود ، حتی برای یه لحظه هم تو طول بیماریش به رفتنش فکر نکرده بودم حتی اونوقتی که دکتر من و مامان رو صدا کرد و گفت : فقط براش دعا کنید! من هنوز تو باورهام خوب شدنش و شوخی کردنامون و کل کل کردنامون رو تصور میکردم.

ولی دست تقدیر همیشه قویتره و زندگی همیشه اونجوری نیست که تو میخوای.

شب قبلش پیشش بودم هنوز هم روحیه داشت و شاید هم جلو روی من تظاهر به خوب بودن میکرد اونشب خیلی حرف زدیم از حرفهایی که تا اونوقت برام نگفته بود...

صبح از بیمارستان زنگ زدن که حالش اصلا خوب نیست و تا من برسم تموم کرده بود و من اولین نفری بودم که بالا سرش رسیدم ، دیگه درد نداشت، دیگه آروم بود و دیگه هیچ سرم و شیلنگی به بدنش وصل نبود...

پرستاراش هم گریه میکردن، یکیشون بهم گفت پدرتون خیلی حیف شد خیلی مرد نازنینی بود

شوهر خاله م آدم دنیا دیده ایه منو کشید کنار و گفت پدرت خیلی مررررد بود و این مسئولیت تو رو سنگینتر میکنه باید کاری بکنی که روحش در آرامش باشه...

این اتفاق مسیر و هدف زندگی منو تغییر داد و باعث شد بزرگ بشم و تصمیمات جدیدتری تو زندگی بگیرم.

تمام حسرت من تو این سالها از اینه که شاید اگه همون موقع سنم زیادتر بود شاید میتونستم کارای بیشتری براش بکنم( البته ما همون موقع هم هر کاری از دستمون براومد براش کردیم) یا اگه بیشتر میموند شاید ذره ایی از محبتهاشو میتونستم جبران کنم ولی حیف که "همیشه خیلی زود دیر میشه"



#همین


پ.ن : قدر پدر مادراتونو تا وقتی هستن بدونید

پ.ن: پنجشنبه س برا شادی روح کسایی که کنارمون نیستن فاتحه ایی بخونید


  • حامد سپهر
۱۵
ارديبهشت
۹۸

کوتاهترین داستان غمگین، شاید هم قابل تامل دنیا یک بیت از سعدیه:


شخصی همه شب بر سر بیمار گریست

چون صبح شد او بمرد و بیمار بِزیست!!


#همین

  • حامد سپهر
۰۸
ارديبهشت
۹۸

عجیب نیست که یک کتاب بعد از چندین بار خواندن چاقتر میشود!!

انگار چیزی لابلای صفحات کتاب جا میماند...

چیزهایی مثل احساسات، افکار ، اشکها و ...



#همین

  • حامد سپهر
۳۰
فروردين
۹۸

طبق یه نظریه روانشناسی آدمهایی توی زندگی ما هستن که اصطلاحا بهشون میگن آدمهای سایه!

سایه ها زمانی هستن که روشنی هست و همه چی بقولی گل و بلبله ولی به محض اینکه تاریکی بیاد و شرایط عوض بشه ناپدید میشن!!

آدمهای سایه ی زندگیتون رو بشناسین و اگر نمیتونید حذفشون کنید حداقل ارتباطتون رو باهاشون محدود کنید.


پ.ن: این پست ربطی به پست اینستاگرامی یکی از سلبریتی ها که نوشته بود: میثاقی های زندگیتون رو بشناسید؛ نداره چون ما از اصل قضیه ایشون و فردوسی پور خبر نداریم.

پ.ن: صدا و سیمایی که ازش صدای ربنای شجریان یا گزارش فوتبال فردوسی پور یا طنزهای مهران مدیری و ... پخش نشه باید درشو گل گرفت.


#همین

  • حامد سپهر
۲۰
فروردين
۹۸

وقتی میگن خونه تو باید تخلیه کنی، سختترین حسیه که میتونی تجربه ش کنی.

میدوی وسایل مهمت رو برمیداری از در که میخوای بری بیرون یاد یه چیز مهمتر میوفتی دوباره برمیگردی اونهم ورمیداری بعد یه نگاه به درو دیوار خونه ت میکنی که شاید دیگه نبینیش

یه چیزی تو دلت سنگینی میکنه، اینجا خونمه اینجا زندگی کردم ، غم داشتم شادی داشتم ، جون کندم تا ساختمش و براش وسایل خریدم . همه رو که نمیتونم ببرم ، کدومشون مهم تره!!


پ.ن : از طرف شرکت اومدیم ماموریت به شهر پلدختر ،واسه تعمیر نیروگاه ،متاسفانه فاجعه از چیزی که توی تلویزیون میبینید یا توی اخبار میشنوید خیلی فجیع تره

پ.ن: از هر طریق مطمئنی که سراغ دارید کمکشون کنید جای دوری نمیره

پ.ن: تو که به خوبا سر میزنی آقا        مگه ما بدا دل نداریم

ایشالا به حق صاحب همین روز خدا خودش کمک حالشون باشه


#همین

  • حامد سپهر
۱۶
فروردين
۹۸

  گاهی با خودم فکر می کنم شعله های شومینه های خونه های قدیمی اگر زبون حرف زدن داشتن چه دعوا هایی که به راه نمی افتاد. فقط خودشون می دونن که چه آتیشی سوزوندن . چه عکس ها و نامه ها و خاطره هایی رو خاکستر کردن. من می گم آدم تا به بن بست نرسیده باشه گذشته ها و امروزش رو دود نمی کنه و نمی فرسته هوا. وگرنه مثلاً یه عکس دسته جمعی فامیلی وسط کوهپایه های دماوند از بین بردن داره؟! مگه اینکه یکی دو نفر باشن تو اون عکس که با زخم زبون های شون یه طایفه رو نصف کرده باشن. اما نامه هایی که دوران دوستی یا نامزدی نوشته شدن چطور؟ «این جا هوا سرد شده، آنجا چطور؟ مراقب خودت باش. هنوز گلی را که روز اول به من دادی را یادت هست؟» این ها آتیش زدن داره؟؟ یا همون عکسی که چهار بار پشت سر هم گرفتیم و تو گفتی یکی دیگه بگیریم اونجا روسریم صاف نبود، اینجا چشام بسته افتاده و من گفتم من تو رو حتی با روسری کج و چشمهای بسته هم دوست دارم... شاید هم آتیش زدن داره !! اگه یه نفر دیگه همون آدم سابق نباشه.

اصلاً همه ی اینها رو که بذاریم کنار، من شومینه رو به خاطر سوزندن نقاشی های اون دفتری که روش نوشته بود «کلاس چهارم دال» نمی بخشم. همون دفتری که پر بود از خورشید سیاه و درخت بنفش و آسمون صورتی. 



#همین


پ.ن: عنوان از ترانه آتش بزن از کیان مقدم

  • حامد سپهر